فهرست
جایگاه فرش در ادبیات به قدری والا و درخشان است که می توان آن را به حق یکی از ویژه ترین ارکان ادبیات دانست. مسئله ای که تصور را با تصویر نقاشی شده در ذهن می آراید. این رکن اصلی در تاریخ پر تمدن ایرانیان بارها و بارها تکرار شده است. از منظر مختلف به طور مکرر تمام خصلت های فرش به خصلت های آدمیان تشبیه شده است. در ادبیات گاهی فرش گران بها است به آن اندازه که با هیچ موردی قابل قیاس نیست، میراثی از پیشینیان که باید حفظ شود و عتیقه ای در میان واژگان فارسی است و به زیبایی می درخشد. با استعاره ها و تشبیه ها نکات مختلفی به عنوان گوشزد و توصیه و کنایه های مختلف به عنوان پند ذکر می کند. اما گاهی فرش زیر پا می افتد و به انسانی می ماند که از چشم می افتد و جایگاه خود را از دست می دهد در ادامه مطلب روح شما را با شعر و ادبیات فرشی صیقل می دهیم.
فرش در ادبیات فارسی
فرش در ادبیات فارسی در شعر و داستان های مختلف و در نثر و ضرب المثل ها به زیبایی استفاده شده است و روح لطیف نویسنده و تمام حالات شادی و غم در آن ها جاری و ساری شده است. تا بدان جا که گاهی به جای استفاده از کلمه دلنوشته از کلمه فرش نوشته استفاده شده است. در فرش نوشته ها کلیه اصطلاحات و واژگانی که در فرشبافی مورد استفاده قرار می گیرد جان می گیرد و در میان ذهن شاعر و نویسنده و خواننده جان می گیرد. موضوع فرش در ادبیات فارسی زمانی وارد شد که فرش به عنوان ابزار کاربردی در تمام لحظات زندگی ایرانیان وجود داشت. این در حالی است که در سایر کشورهای جهان کالایی لوکس و گران محسوب می شد که بخشی از واردات آن کشورها بود. همین امر موجبات متفاوت بودن فرش برای ایرانیان را فراهم می کند و شاعر از آن الهام می گیرد و جان می بخشد به گل های قالی و ریشه های فرش را ریشه های زندگی می نامد و گل های قالی را شکوفه های بهاری. در گره گره فرش، لحظه لحظه زندگی ایرانیان نقش بسته است و خاطرات از خنده ها و اشک ها، عشق و وصال و ناکامی ها موج موج در بیت بیت شعرهای ایرانی و انواع تشبیهات آن به فرش دیده می شود.
فرش در شعرهای ادبیات فارسی
فرش در شعر و ادبیات فارسی گاهی دست مایه ای می شود برای آن که شاعر سخن خود را با کنایه و نغز به خواننده برساند. این گونه مطالب هزاران بار بیشتر و تاثیر گذار تر از سخنی است که واضح بیان می شود.
شاعر می فرماید:
خوشتر از قالی کرمان غزلی ساخته ام
نخ به نخ زیر قدم های تو انداخته ام
من همان قالی پا خورده و خاک آلودم
که دلم را به تمنای دلت باخته ام
شاعر در شعر بالا گران قدر بودن فرش را بدان خاطر ذکر می کند که فرش قدمت و عمر طولانی دارد وهر چه بیشتر پا خوره شود ارزشمند تر می شود. این موضوع را می توان به دوستی های دیرینه و صمیمی نسبت داد که با گذر زمان ارزشمندتر می شوند. شاعر این صمیمیت را ارزشمند می داند، که متاسفانه به آن بهایی داده نمی شود.
جایگاه فرش در میان اشعار مختلف دیگر فارسی
ولی همیشه فرش یک کالای ارزشمند محسوب نمی شود زیرا از قدیم زیر پای ایرانیان بوده است و برای ایرانیان گاها بی اهمیت به چشم میرسد. از این منظر در چشم شاعر فرش در ادبیات دستمایه ای می شود برای استهزا که در شعر زیر ملاحظه می کنید. در جهان تا می توانی یک رنگ باش/ قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است در شعر بالا رنگ عوض کردن آدمیان به رنگارنگ بودن فرش تشبیه شده است که سبب بی ارزش شدن آدمی می شود که نهایتا جایگاه انسان را به زیر پا افتادن می رساند.
شاعر در شعر زیر از رنج فرش بافی و سختی این هنر از زبان فرش سخن می گوید:
قاف سر در گم
مرا با اشک دل می بافت/ نگاه دختر معصوم
به تار و پود من می بست/ هزاران شانه ی خوش رنگ
به روز و شب گره می زد/ دلش را با دلم پیوند
نگاهش کنج ایوان بود/ ولی از بخت بد امروز
زدم فریاد/مرا بیهوده می بافی
نگاهت را بگیر از من /منم آن قاف سر درگُم
که افتاده از آن قالی/به زیر پای این مردم
فرش در ضرب المثل های موجود در ادبیات فارسی
مثل قالی کرمان است هر چقدر پا می خورد قیمتی تر می شود. اشاره به این که گذر زمان سبب از بین رفتن و خراب شدن نمی شود.
جمله های فاخر
«آندره ژیله»در این رابطه میگوید:
«تابلوهای زیبای نقاشی را به کناری نهید،آثار شناخته شده ی هنری جهان را از مسیر دیدگان دور سازید و چشم و ذهن و اندیشه را برای مشاهده و تحسین قالی ایرن یعنی شاهکار بیهمتای هنر جهان بازگذارید». «کدام قوم و ملت چون ایرانیها در صحنهء گیتی سراغ دارید که بر گلستانی از گل به عبادت و نیایش پروردگار بپردازند».
آلن پو نویسنده آمریکایی در جمله کوچک فرش را بزرگ می شمارد و می نویسد: فرش روح خانه است و این یعنی معنای زندگی در ظواهری که مشاهده می کنیم.
از همه موارد بالا می توان نتیجه گرفت که فرش و ادبیات در بیت بیت اشعار فارسی و فرش نوشته ها گره خورده است. ایرانیان خواندن فرش نوشته ها را همیشه لذت بخش و اصیل عنوان کرده اند و به آن رغبت نشان داده اند. ریشه و تار و پود فرش ، ادبیات را به زیبایی در هم بافته است به گونه ای اصیل که از آن جدایی ناپذیر است.
پاسخ به دیدگاه